بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

باران

متولد ماه شهريور

در آخرين روزهاي ماه تولدت، از كتابي كه برات گرفتم يه شعر خوشگل تقديمت ميكنم نازگلك خاله (چقدر دلم برات تنگ شده نفسك) ماه تولد تو كدوم ماه قشنگه؟ لباسي كه طبيعت تنش كرده چه رنگه؟ اتل متل كبوتر بالاتر و بالاتر آروم و دسته جمعي زدن در آسمون پر تو اومدي به دنيا كبوترا پريدن بال زدن و اومدن تا كه به تو رسيدن تو وقتي اومدي كه قلب زمين شاد بود روي سرت آسمون آبي و آزاد بود بچه ها از مغازه سيب گلاب خريدن براي ماه بعدي كيف و كتاب خريدن ماه وسط آسمون كامل و ديدني بود تمشكاي ستاره قرمز و چيدن بود شب هاي بي دغدغه شبهاي خوب و آروم شب هاي خواب راحت تو ايوون و پشت بوم شب هاي گرم و زيبا نشتن توي ايوون خوردن هندوانه با بچه هاي مهمون از آسمون...
30 شهريور 1390

جشن تولد يكسالگيم

آخ چه روز قشنگي بود پنجشنبه سوم شهريور ماه سال نود ... مي دونيد چرا؟ چون مصادف بود با اولين سالروزي كه من با فرشته هاي آسموني خداحافظي كردم و اومدم به دنياي شماها ... روز تولد يكسالگيم بود، درست مثل سال گذشته بارون باريد، خيلي قشنگ بود، انگار همه چيز دوباره مثل سال قبل داشت تكرار ميشد ... مامان و مامان جونم برام يه جشن تولد مختصر و قشنگ برگزار كردن، آخه اين روزا بابا خيلي سرش شلوغه و گرفتاره، جشن خونه آقا جونم بود، خاله ها و دايي هام بودن ... اون كارتي كه عكسش بالاست هم خاله نرگس برام خيلي تند تند توي فرصت كم درست كرده، دستش درد نكنه ... آبجي نيكا حسابي مجلس رو گرم كرد، تيپشم خيلي باحال بود، منم تيپ زده بودما ... ولي شيطوني كردم و ب...
8 شهريور 1390

يك روز مانده به تولدت

عزيز خاله فردا تولدته نازنينم آخي چقدر زود گذشت گلم، يادم نميره مامانت صبح رفته بود با خيال راحت دكتر كه بهش گفته بودن قلب بچه خوب نيست، آخي چقدر نگران شده بود ... مامان مهربونت خيلي درد كشيد تا شما نازگل خانوم به دنيا بياييد الان كه ياد اون موقع ميافتم اشك به چشمم مياد اولين روزي كه اومدي خونه و يه دفعه سياه شدي و همه واقعا ترسيديم الهي قربون اون دست و پاهات برم خاله جون، هيچ وقت اون روز رو فراموش نمي كنم ...
2 شهريور 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران می باشد